در حال خداحافظی از خانواده اسکان یافته در حاشیه میدان خزر بودیم که دختر کوچک خانواده برای تهیه نان از مادرش اجازه خارج شدن از خانه را خواست که مادرش به او تاکید کرد: پول نداریم و گدایی کردن نیز نادرست است.
خبرگزاری فارس: پول نداريم و گدايي نامناسب است
به گزارش فارس، ساعت 12 امروز به میدان خزر پشت اداره کل پست استان مراجعه کردیم، ابتدا چادری توجه ما را به خود جلب کرد و بر اساس عادت ایرانیان برای ورود به محوطه از ساکنان چادر اجازه خواسته شد و ساکنان چادر که انگار متوجه نشدند که ما خبرنگار هستیم به ما گفتند بیایید جلو.
با تردید قدم برمیداشتیم و برای رسیدن به چادر باید از روی سنگها، موزائیکهای شکسته، آجر پارهها، گچها و مصالح ساختمانی دورریز عبور میکردیم.
در کنار محل اسکان چادر این خانواده شرکت شن و ماسه مربوط به شهرداری ساری مشغول فعالیت بود و با فاصله کمی دورتر از این چادر مجتمعهای مسکونی با چندین طبقه قرار داشت.
* شغل اصلی من و خانوادهام جمعآوری ضایعات است
مرد خانواده که ظاهرا با دوستان خود در زیر چادر نشسته بودند، با شنیدن صدا به بیرون از چادر آمدند.
سئوال درباره محل اقامت شان، دلیل اسکانش را در خرابه حاشیه میدان خزر و زندگی با یک شرایط در چه مدت آغاز شد.
وی از معرفی اسم و عنوانش خودداری کرد و اینگونه خودش را معرفی کرد: شغل اصلی من و خانوادهام جمعآوری ضایعات است و پس از چند روز ضایعات را که جمعآوری کردیم از طریق ماشین به محل خریداری ضایعات انتقال میدهیم.
سرپرست خانواده حاشیهنشین میدان خزر ساری ادامه داد: کار چند روز جمعآوری زباله اعضای خانواده ما حدود 60 تا 70 هزار تومان میشود که صرف امور زندگی میشود.
در حین صحبت با مرد خانواده بودیم که دخترکی زیر چادر خوابیده بود که نصف بدن دختر در چادر و پاها با کفش پاره در زیر آفتاب نمایان شد.
* شناسنامه نداریم
از وی در مورد کمک کمیته امداد پرسیدیم که گفت: تاکنون اقدامی برای ما انجام نشد.
وی در پاسخ سئوال که آیا شما به کمیته امداد مراجعه کردید که که به شما جواب ندادند، اینگونه جواب داد: علت پاسخ ندادن این است که شناسنامه در اختیار نداریم، کمیته امداد برای ارائه خدمات مدارک میخواهد به همین دلیل اقدامی صورت نگرفت.
این مرد بیان داشت: شناسنامه و مدارک هویتی ما در آتشسوزی سوخت، درخواستی به ثبت احوال دادیم، به علت اینکه از ما استعلام شواری محل میخواستند کسی حاضر به ارائه استعلام به ما نشد.
سئوال از مرد در مورد اینکه اکنون زن و فرزند شما کجاهستند، ادامه این گپ و گفتگو با فارس بود که وی گفت: برای جمعآوری ضایعات به سطح شهر مراجعه کردند که حدود ساعت چهار برمیگردند.
وی در پاسخ سئوال که آیا مواد «مخدر» مصرف میکنید یا نه، افزود: چند سال پیش مواد مصرف میکردم ولی اکنون هیچگونه موادی مصرف نمیکنم ولی بعضی مواقع متادون استفاده میکنم.
در حین برگشت از محل بودیم که پای صحبت کارگرانی که در محل کار میکردن نشستیم که یکی از آنها گفت: این خانواده با وضع بسیار اسفناکی مدتی است که در این محل زندگی میکنند و خانم خانه بعضی مواقع با وضعیت بسیار نامناسب از تانکری که در محل حضور دارد، دوش میگیرد.
این کارگر ادامه داد: بعضی مواقع غذای ساکنان این چادر توسط خانوادهای که در نزدیکی این چادر زندگی میکنند تامین میشود.
البته ناگفته نماند که در زیر چادر، چند مردی بودند که در حالت نشسته پتو روی خودشان کشیده بودند و دائم سرپرست خانواده را که با ما در حال صحبت بود صدا میکردند.
* هر چه منتظر ماندیم کسی از افراد خانواده مراجعه نکرد
برای تکمیل گزارش حدود ساعت 15و30 دقیقه به محل مراجعه کردیم که تنها دو فرزند پسر این خانواده در محل حضور داشتند و فرد دیگری که گفت اجازه نمیدهم از این محل عکسبرداری کنید.
هر چه منتظر ماندیم کسی از افراد خانواده مراجعه نکرد برای اینکه از موقعیت محل اطلاعات بیشتری کسب کنیم گشتی را در پشت اداره پست و مسجد تازه تاسیس حاشیه میدان خزر زدیم.
در حین گشتزنی مردی را با پسری مشاهد کردیم که در حال جمعآوری آجرپارههای موجود در محوطه بود، وی که فکر میکرد ممکن است ما برایش درد سر درست کنیم سر صحبت را باز کرد و با گفتن این جمله که « پدر نداری بسوزد» سفره دلش را برای ما باز کرد.
این مرد با اشاره به پسری که از لحاظ تیپ و قیافه به هم شبیه نبودند، بیان داشت: این پسر، فرزند همسرم است که پدرش در تصادف فوت کرد و اکنون با ما زندگی میکند.
* این راننده هم اجازه عکس گرفتن از ما را نداد
از وی در مورد جمعآوری آجر پرسیدیم که گفت: آجرها را برای ساخت خانهای در نزدیکی امام زاده عباس ساری انتقال میدهم و پس از کارهای اصلاحی روی آجر برای ساخت خانه در حال احداثم استفاده میکنم.
پسر خانواده با دستان ظریف خود آنچنان غرق جمعآوری و تلاش برای جمع آوری آجر بود که انگار با اتمام بارها خانه آنها نیز ساخته میشود.
رانند فوردگاز در مورد مشکلات خود و ماشین پرمصرفش گفت.
وی در پاسخ به سئوال که چرا از طریق سندیکا برای بارگیری مراجعه نمیکنید، بیان داشت: هزینه سندیکا بالا است و ماهیانه 30 هزار تومان باید حق عضویت در سندیکا پرداخت کنیم که با مشکلاتی که داریم امکان پرداخت این پول وجود ندارد.
این راننده هم اجازه عکس گرفتن از ما را نداد.
دوباره به محل اصلی که از صبح برای دریافت گزارش مراجعه کرده بودیم رفتیم ولی آن خانواده هنوز به محل اسکانشان مراجعه نکردند و مردی که در آن مکان بود با اشاره گفت: شما برای تهیه گزارش میتوانید به گوشه دیگری از میدان خزر مراجعه کنید.
در حاشیه سمت چپ ورودی به میدان خزر ساری به میدان اصلی شهر که از سمت میدان خزر خانواده دیگری نظر ما را جلب کرد که در زیر چادری واقعا نامناسب زندگی میکردند.
*پدر خانواده توان بلند شدن از روی زمین را نداشت
با دیدن ما ابتدا مادر خانواده و سپس دو دختر خانواده و پسران خانواده و داماد آنها از زیر چادر بیرون آمدند.
به گفته خودشان پسر خانواده که دچار تشنج است و از طریق گدایی و با نوازش صدای تار مخارج زندگی را تامین میکند و دختر بزرگ خانواده که خیلی نگران پدر و مادرش بود گفت، ما تازه ازدواج کردیم و در خانه کوچک ما هم جایی برای زندگی پدر و مادر و خانواده پنج نفری وجود ندارد.
زن خانواده اذعان داشت: خانهای در روستای مرمت ساری داشتیم که دچار حادثه شد و چون نتوانستیم عاملان آتشسوزی را معرفی کنیم، احقاق حق هم انجام نشد.
وی درباره دریافت یارانه و کمک از کمیته امداد نیز بیان داشت: تاکنون به علت نداشتن مدارک موفق به دریافت یارانه نشدم و در کمیته امداد نیز باید پارتی داشته باشیم.
از وی در مورد اینکه در زمان بارش باران چه اقدامی انجام میدهند پرسیدم و او گفت: کار خاصی نداریم که انجام دهیم و وسایل ما در زیر باران خیس میشود و چارهای نداریم.
به داماد خانواده گفتیم که در منزل شما امکان اسکان موقت برای حضور خانواده همسرت وجود ندارد، بیان داشت: من یک خانواده کوچک دارم که با پدر و مادرم یکجا زندگی میکنم و شرایط برای حضور خانواده همسرم وجود ندارد.
این گزارش به این خاطر تهیه نشد که مسئولی زیر سئول برود و یا کمکاری مسئولی بیان شود ولی آنچه که مهم است این واقعیت است در حاشیه میدان خزر ساری و هر روز رهگذران زیادی شاهد اسکان این خانوادهها در حاشیه شهر هستند.
اینگونه ناهنجاریها ممکن است افراد جامعه را نسبت به خدماترسانی مسئولان دلسرد کند و رسانهها را که هر روز در بیان خدمترسانی مسئولان صحبت به میان میآورند نیز اتهام به دروغپردازی شوند.
البته ناگفته نماند یکی از این خانوادهها گفته بود یک بار مسئولی آمد و ما را مجبور کرد که در مکان بسیار نامناسبتر و نزدیک جنگل اسکان کنیم.
در حال خداحافظی از خانواده اسکان یافته در حاشیه میدان خزر بودیم که دختر کوچک خانواده برای تهیه نان از مادرش اجازه خارج شدن از خانه را خواست که مادرش به او تاکید کرد: پول نداریم و گدایی کردن نیز نادرست است...